کاش کسی بود
در این کوچه ی شبگرد سکوت
لحظه ای با تپش چشم ترم می گریید،
عابری ، رهگذری ، امیدی
با دل غم زده ام می گریید
کاش کسی بود،
که از پشت نگاهش این بار
قدمی بر کوچه ی بارانی تنها می زد
یا سکوتی ، این بغض غم آلوده ی زندانی را
تا خزانی به ویرانی دریا می برد
نظرات شما عزیزان: