همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، همیشه دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد همیشه احساسی بود که مرا درک میکرد که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار و حال من مثل گذشته نیست طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست هیچگاه نخواهم توانست فراموشت کنم میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود! زود می آید و زود میگذرد… ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم کسی بود که اشکهایم را از گونه هایم پاک میکرد ، اینک من مانده ام و تنهایی ، ای یار بی وفای من کجایی ؟ باشم ، میخواهم دائما پیش خودم بگویم که تا به حال کسی مثل تو را در قلبم نداشتم!
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، همیشه
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم
شاید اگر مثل همیشه فکر کنم ،
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده
آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی
آری عشق های این زمانه همین است ،
تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو
همیشه کسی بود که به درد دلهایم گوش میکرد ، همیشه
یادی از من نمیکنی ، بی وفاتر از بی وفایی ، بی احساستر از تنهایی
دیگر نمیخواهم همیشه مثل گذشته باشم ، میخواهم آزاد
نظرات شما عزیزان: