eshghe payan napazir...

وعشق و عشق و عشق ...

درباره من
آخخخخ..... چی میشه گفت جز *عشق وعشق وعشق .......*
منوی اصلی
تازه ترین مطالب
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
نویسندگان
لینکدونی
پیوندها
قالب های کافه اسکین
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

با تبادل لینک موافقی؟؟؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان eshghe payan napazir... و آدرس eshghe-payan-napazir.LoxBlo g.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب
امکانات
 RSS 

POWERED BY
LoxBlog.COM

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 163
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 299
بازدید کل : 19844
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 163
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 299
بازدید کل : 19844
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم.

همه تن چشم شدم خيره به دنبال توگشتم.

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم.

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

 

در نهانخانه جانم , گل ياد تو درخشيد,

باغ صد خاطره خندید,

عطر صد خاطره پیچید.

 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم,

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم,

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو , همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت,

من , همه محو تماشای نگاهت.

 

آسمان صاف و شب آرام,

بخت , خندان و , زمان رام.

خوشهء ماه فرو ریخته در آب,

شاخه ها دست برآورده به مهتاب.

شب و صحرا و گل و سنگ,

همه , دل داده به آواز شباهنگ.

 

یادم آمد تو به من گفتی: ((از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن!

آب , آیینهء عشق گذران است.

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است,

باش فردا , که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی , چندی از این شهر , سفر کن!))

 

با تو گفتم: ((حذر از عشق ندانم.

سفر از پیش تو هرگز نتوانم,

نتوانم!))

 

روز اول که دل من به تمنّای تو پر زد,

چون کبوتر بر لب بام تو نشستم.

تو به من سنگ زدی , من نرمیدم , نه گسستم.

باز گفتم که تو صیّادی و من آهوی دشتم,

تا به دام تو در افتادم , همه جا گشتم و گشتم,

حذر از عشق ندانم,

سفر از پیش تو هرگز نتوانم , نتوانم!

 

اشکی از شاخه فرو ریخت.

مرغ حق , نالهء تلخی زد و بگریخت...

اشک در چشم تو لرزید,

ماه بر عشق تو خندید.

یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم,

پای در دامن اندوه کشیدم,

نگسستم , نرمیدم...

 

رفت در ظلمت غم , آن شب و شبهای دگر هم,

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم,

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم...!

بی تو امّا به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...!


 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

محمدرضا
ساعت20:23---26 ارديبهشت 1390
سلام


دل منا با نگاهی به کلبه ام شادکن


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:31  توسط farzaneh