eshgh o asheghi

eshghe payan napazir...

وعشق و عشق و عشق ...

درباره من
آخخخخ..... چی میشه گفت جز *عشق وعشق وعشق .......*
منوی اصلی
تازه ترین مطالب
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
نویسندگان
لینکدونی
پیوندها
قالب های کافه اسکین
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

با تبادل لینک موافقی؟؟؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان eshghe payan napazir... و آدرس eshghe-payan-napazir.LoxBlo g.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب
امکانات
 RSS 

POWERED BY
LoxBlog.COM

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 152
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 155
بازدید ماه : 288
بازدید کل : 19833
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 152
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 155
بازدید ماه : 288
بازدید کل : 19833
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

 

اگر ابرها باريدن را فراموش کنند ،اگر چشمها گريستن را فراموش کنند ، اگر لبها خنديدن را فراموش کنند ،اگر قلبها دوست داشتن را فراموش کنند ،من هرگز تو را فراموش نميکنم .روزی تو را فراموش ميکنم که مرگم فرا رسد!

 

 

گويند در آسمان فرشتگانی بودند که سرنوشت آدميان را با جوهر  طلایی و قلم نقره اي بر پيشانی شان مينوشتند .نوبت به ما که رسيد جوهر  طلایی ريخت و قلم نقره اي شکست ،برای ما با ذغال سياه نوشتند.

 

 

تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمين عطرها و نورها ،نشانده ای مرا اکنون به زرورقی ز عاجها و زابرها و ز بلورها . مرا ببر اميد دلنواز من ، ببر به شهر شعرها و شورها .

 

اگر دوستيها و ناکاميها دلم را سوزنده و اشکم را جاری سازند ، اگر پيچ و تاب زندگی مرا به قعر دريای ياس و نا اميدی پرتاب کنند ،اگر مرا مانند بلبلی در قفس زندانی نموده و از ديدن عشقم باز داراند ،باز دست از دوستی و محبت تو نخواهم کشيد و هميشه دوستت خواهم داشت.

 

 

شب مستی را بهانه کردم تا صبح گريستم             تا کسی نداند من عاشق کيستم

 

هرگز نديدم بر لبی لبخنده زيبای تو را               هرگز نميگيرد کسی در قلبم جای تو را

 


نميدانی :بغضی گلويم را گرفته که مهيب ترين رعد و برق ها و سخت ترين باران ها هم نمي توانند آن را بشکنند ،امّا تو ای زيباي  من با کوچکترين تلنگر چشمانت آن را شکستی و سيلی عظيم بر روی گونه های داغم جاری ساختی. اميد اينکه هيچ وقت گلهای عشق و محبت در قلبمان پژمرده نگردد.

 

 

 

 

 

 

سرزمين دلم سالها بر اثر جفای روزگار غريب و سرد به سرزمين يخ زده تبديل شده بود تا اينکه وجود گرما بخش تو با آن نگاه پر اميد ، جوانه های سبز اميد را در دلم کاشت و اينک دلم يکپارچه سبز است و اين سبزی را مديون آفتاب مهربانی توست که بر ناکجاآباد دلم تابيدی و سيراب از هر مهربانی کردی.کاش اين نور مهرت هرگز به غروب ننشيند

 

از کجاا آغاز کنم ؟بيان عشقي که گويای يک عشق و عظمت آن باشد .قصه ي عشقي را که از دريا کهنسالتر و از اقيانوس ژرف تر و از آسمان زيباتر.

 از کجاا بنويسم ؟

داستان شيرين دوستی اي را که مالامال صداقت است و اکنون به سپيدی اشک،اشکی چون شمع ،شمعی چو نور، نوری چون ماه ، ماهی چون تو است.

 

                             عشق من کوير تشنه ام،باران من باش  

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:12  توسط farzaneh