شاید اگر عاشق شوم روزی مرا ترکم کنی
می ترسم از روزی که تو محکوم بر مرگم کنی
شاید تو عاشق باشی و عاشق تر از پیشم کنی
یا نه مرا مرا شیدا کنی بیگانه از خویشم کنی
با این سکوت تلخ خود دل را به هر سویی مبر
شاید تو هم عاشق شوی دل را به تنهاییی مبر
با یاد چشم مست تو صد باره عاشق می شوم
این بار عاشق تر منم رنگ شقایق می شوم
با آنکه با عشقت دلم افسانه شد دیوانه شد
با درد تو روز و شبش افسون یک پیمانه شد
عشق تو را در قلب خود هر لحظه پیدا می کنم
با عطر و بوی یاس عشق دل را هویدا می کنم
با یاد تو هر لحظه غم آتش به جانم می زند
انگار چشم مست تو زخم زبانم می زند
عاشق منم شیدا منم سرمایه ی سودا منم
رسوا منم آواره ی تنهای بی فردا منم
دیوانه بودم روز و شب از عشق جان فرسای تو
این است تقدیر من و این گونه دل شیدای توست
نظرات شما عزیزان: